تا که نگاهت را گم کردم
به حسرتی ابدی رسیدم
در روانی روزگار
تمامی من از صافی رد شد
هر آنچه مانده بود
برای تو بود
تو لیک عشق مرا
دادی چو خاکستر به باد
آه از آن یقین سرکشانه!
آه!
چقدررر لذت بردم...یقین سرکشانه!
ولی من دارم رنجش را می برم!
سلامخیلی وبتون قشنگهوبیشتر از اون نوشته هاتونخوشحال میشم به منم سر بزنید
اول سلامدوم زیبایی زیباست!سوم حتما.
کاش هیچ وقت یقین سرکش نمیشد!!!!!
کاش!اما...
اوه! چه جوه هنری ای اینجاس!خوشم اومد!
خوشحال شدم به ما سر زدی!
چقدررر لذت بردم...
یقین سرکشانه!
ولی من دارم رنجش را می برم!
سلام
خیلی وبتون قشنگه
وبیشتر از اون نوشته هاتون
خوشحال میشم به منم سر بزنید
اول سلام
دوم زیبایی زیباست!
سوم حتما.
کاش هیچ وقت یقین سرکش نمیشد!!!!!
کاش!
اما...
اوه! چه جوه هنری ای اینجاس!
خوشم اومد!
خوشحال شدم به ما سر زدی!