...، و پارادوکس!

ما انسان را پارادوکس اول می نامیم!

...، و پارادوکس!

ما انسان را پارادوکس اول می نامیم!

یقین سرکشانه

تا که نگاهت را گم کردم

         به حسرتی ابدی رسیدم

در روانی روزگار

       تمامی من از صافی رد شد

هر آنچه مانده بود

              برای تو بود

تو لیک عشق مرا

            دادی چو خاکستر به باد

آه از آن یقین سرکشانه!

آه!

نظرات 4 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 21 دی 1389 ساعت 23:27 http://the-rain.blogsky.com

چقدررر لذت بردم...
یقین سرکشانه!

ولی من دارم رنجش را می برم!

بانوی شرق چهارشنبه 22 دی 1389 ساعت 09:35 http://www.royavash.blogsky.com

سلام
خیلی وبتون قشنگه
وبیشتر از اون نوشته هاتون
خوشحال میشم به منم سر بزنید

اول سلام
دوم زیبایی زیباست!
سوم حتما.

فریناز چهارشنبه 22 دی 1389 ساعت 11:09

کاش هیچ وقت یقین سرکش نمیشد!!!!!

کاش!
اما...

اوه! چه جوه هنری ای اینجاس!
خوشم اومد!

خوشحال شدم به ما سر زدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد