سلام!
این شعر یکی از دوستام بنام احسانه که قرار بود خودش مطلبو بذاره اما بخاطر مشکلی که تو عضویتش پیش اومد، من از طرفش میذارم.
پیشاپیش شرمنده که شعر "شنبه"، یکشنبه شب پست میشه!
”شنبه”
دوباره شنبه شد شروع هفت روز ترس و دلهره
و شروع هفت روز اضطراب
شروع درسهای منجمد که V نماد سرعت است و a نمادی از شتاب
شروع راه خانه به مقصد و شب که شد درست عکس این مسیر
شروع صبح ،ظهر ،شب .بخر،بخور ،بخواب
بعد هم بغلت تو رخت خواب
شروع گربه های خانگی و سطل آشغالهای روز قبل
شروع کار پارکها و عده ای حشیشی
و 4-5 بچه و یکی ،دو تاب
شروع عشقهای پوچ و زندگی برای یک غریزه
و همین لباس ها و کفش های هرچه مد شده
قیافه های تازه و مدل جدید و باب
شروع دست من نبود خود به خود خراب شد
و یا که شانس هم به ما نیامده
شروع چند دسته گل که میشود به یک بهانه دادشان به آب
شروع فقر عده ای کثیر و ثروت کلان برای عده ای قلیل بی دلیل
یکی برای شام میخورد کباب و آن یکی از آه و دود سینه اش شده کباب
شروع روزنامه های این جناح و آن جناح مان ، جناح شان
و تیترهای آن چنانی و برای جیب این جناب و آن جناب
و شنبه و نماز و مسجد و همین شناسنامه هایمان که مدرکند مؤمنیم
و شنبه و عبادت و قبول بندگی ولی به عشق حوری و بهانه ثواب
و شنبه شنبه شنبه شنبه های مثل هم
که آن شبیه این و این درست مثل آن
اینایی که اینجا نوشتی چه ربطی به پارادوکس داره !
سلام دوست عزیز!
شما پارادوکس رو چی تعریف می کنید؟
فکر کنم تعاریفمون کمی با هم فرق دارن.
سلام
من آپم
"90 (فردوسی پور و مهمان برنامه)"
منتظرتم
خیلی حال کردم!!
نظر لطفته.
منم خیلی از این شعر خوشم میاد.
از این شعر خوشم آمد زیاد.
مرسی بابت لینک. لینکتان کردم.
ممنون.
عزیزم این شعر کمی منو متعجب کرد وزن عروضی داشت سژید بود یه جاهایی یه جاهاییم قافیه داشت کلا نفهمیدم چی شد خدایی
این شعر برای آقای مهدی زارعی شاعر اهل کرج است و در کتاب این سنگ قبر کادوی روز تولدت ایشان چاپ شده.