نگاه از تو اوج می گیرد
و
صدا در تو فرو می ریزد.
ای تنها مخاطب
صفحه های خط خطی ام
به یک جرعه عشق تو
چنان محتاجم
که یک برگ به نور.
فریاد بی صدایم
را بر نگاه نازنینت
چگونه نهان توانم کرد؟
که من این این ریاکاری ندانم
نتوانم کرد پنهان
حرف چشمانم را
صدای فریادم
از گوش، نه!
از چشم باید شنفت!
نمی دانم که می دانی:
ـ دیوانه ترین مجنون توام! ـ